جانان

یا رب سر جانانم…

افسرده و حیرانم…

از  داغ وداع او…

در عشق پریشانم.

 

بر روی چو آوندش…

پیمانه و پا بندش…

در سِحرِ نگاه او…

از عقل گریزانم.

 

من نذر کنم یاهو…

او داد کند با او…

تا قصد کند با من…

در بند رقیبانم.

 

او جان مرا خواهد…

کی خواهد و واخواهد?!

در من اثرش طی شد…

چون حال مریضانم.

 

گفتی که به خود خون شو…

در هجر ز او دون شو…

خون گشتم و خون خواره…

بر خود چو بغیضانم.

 

لعنت به هوا خواهش…

هم خانه و خواهانش…

با آینه در مقیاس…

از بغض حریفانم.

 

حالی و محالی کن…

او را چو سرابی کن…

بر اشک مرا باشا…

چتری چو حفیظانم.

 

درد است غمش بر دست…

زجریست که هست و هست…

تا حل کنی این مشکل…

محتاج طبیبانم.

 

تا با من مشکل پوش…

آری تو کمی از هوش…

پیمانه ز غم ریزد…

از باده به میزانم.